Wednesday, April 16, 2014

سخنراني شخصيت هاي برجسته سياسي درگردهمايي نمايندگان تشكلهاي جوانان با حضور رئيس جمهور برگزيدة مقاومت

ضرورت تغيير در ايران، حفاظت براي ليبرتي
نمايندگان 43 انجمن جوانان ايراني ازآلمان، انگلستان، ايتاليا، بلژيك  سوئد، فرانسه، كانادا، هلند
نمايندگان سنديكاها و اتحاديه‌هاي  دانش آموزي و دانشجويي فرانسوي و نروژي
رويتر ـ 12آوريل 2014 ـ روزشنبه مريم رجوي به كشورهاي غربي فراخوان داد روابط خود با رژيم را منوط به موضوع حقوق بشر در ايران به ويژه ملغي كردن اعدام، پايان دادن به شكنجه و سركوب و پذيرفتن احترام به آزادي بيان، كنند. او كه سخنران اصلي يك كنفرانس بين المللي در پاريس بود، به غرب فراخوان داد «سياست استمالت و باج دادن به رژيم را متوقف كنند». 
مريم رجوي با اشاره به واكنش هيستريك رژيم به قطعنامه اخير پارلمان اروپا در مورد نقض حقوق بشر در ايران، خاطرنشان كرد: «ترس عميق آنها از حقوق بشر بي‌مورد نيست. زيرا كمترين شكافي در اين زمينه، راه را براي قيامهاي سيل‌آسا و شكستن زنجير اختناق باز مي‌كند».

رجوي از سازمان ملل و آمريكا خواست دولت عراق را وادار سازند به تعهداتش براي تأمين امنيت و سلامت ساكنان ليبرتي عمل كند. اين حفاظتها از جمله نصب تي والها و لغو محاصره تحميل شده بر ساكنان است.
در اين كنفرانس، نمايندگان جوامع دمكراتيك جوانان ايراني خاطر نشان كردند «روحاني نشان داده است كه او بخشي از حاكميت فاشيسم مذهبي است و ماموريتي جز حفظ اين رژيم ندارد. تنها راه برون رفت ايران از بحران كنوني، تغيير اين رژيم است ».
شخصيتهاي سياسي از آمريكا، از جمله رودي جولياني، شهردار سابق نيويورك؛ هاوارد دين، رئيس پيشين حزب دموكرات؛ مايكل موكيزي، وزير سابق دادگستري آمريكا؛ لوئيس فري، رئيس سابق اف. بي . آي ، آلن درشويتز، برجسته ترين وكيل حقوق مدني و سناتور رابرت توريسلي، از جمله سخنرانان اين گردهمايي بودند.

شهردار رودي جولياني
با تشكر، با تشكر فراوان، خانم رجوي! حضار محترم! همة شما در اين سالن،
و به طور خاص ساكنان اشرف و ليبرتي كه براي ما الهامبخش هستند و روحيه و عزم آنها باعث آزادي مردم ايران خواهد شد. من در اين رابطه شكي ندارم. امروز ما  براي موضوعاتي كه جنبه بود و نبود دارند، اينجا هستيم، براي امنيت و سلامتي ساكنان كمپ ليبرتي، براي امنيت و آزادي مردم ايران و كل جهان. من بارها اينجا بودهام و امروز به دو دليل بسيار شگفت زده هستم. اولاً، تعداد بسيار بالايي از افراد جوان كه در جمعيت اينجا حاضر هستند. شما ميانگين سن گروه ما را به ميزان 100 درصد كاهش دادهايد. اين فوق العاده دلگرم كننده است. فوق العاده دلگرم كننده است كه افراد جوان را ببينيم بخشي از اين جنبش هستند، چرا كه براي آيندة اين جنبش بسيار عاليست. من به شما ميگويم كه اين امر چه پيامي به رژيم ايران ميفرستد: اين جنبش داراي يك عمر بسيار بسيار طولاني است و كنار رفتني نيست.
هر چند اين مسأله ممكن است در كشور من به نسبت اينجا در فرانسه و اروپا مهمتر باشد، من همچنين بسيار شوكه هستم، در گذشته هم بودهام اما اين را ابراز نكردهام، كه به دليل شركتكنندگان آمريكايي، از آلن درشويتز گرفته تا لوئيس فري، مايكل موكيزي، سناتور توريسلي يا هاوارد دين، كه فكر نكنم هيچ موضوع ديگري در جهان وجود داشته باشد كه ما حول آن به توافق رسيده باشيم. من نميگويم پيرامون خيلي مسائل توافق نداريم و افراد فكر ميكنند آمريكا خيلي تجزيه شده است. ما به طور واقع حول خيلي از مسائل بنيادي توافق داريم. اما اين را ميگويم كهاختلافات زيادي هم داريم. دو عضو برجستة حزب دموكرات، يكي كه رياست اين حزب را برعهده داشت و كانديد مقام رياست جمهوري بود و از همان نتايجي برخوردار بود كه من در هنگام انتخابات براي رياست جمهوري در حزب جمهوريخواهان داشتم. ما در اين رابطه يك فصل مشترك داريم. دو وزير دولتي برجسته در اينجا شركت دارند، يكي كه از طرف بوش تعيين شد و ديگري از طرف كلينتون و يك وكيل مشهور آمريكايي كه براي حقوق مدني و حقوق بشر در خيلي از عرصهها مبارزه كرده است، يعني آلن درشويتز. اين يك تركيب بسيار بسيار عجيب از طيف راستها، چپها و ميانههاي سياسي است، و من نمي فهمم كه  چرا دولتم آن قدر با اين موضوع مشكل داشته است. اصلاً نميفهمم كه چرا ما در اين رابطه آن قدر در ابهام هستيم. در آمريكا ما به اين ميگوييم يك امر بديهي. ساكنان اشرف و ليبرتي بايد از حفاظت برخوردار شوند. چرا؟ چون به آنها قول داده شده بود. اين به آنها توسط آمريكا خيلي وقت پيش به طور مكتوب قول داده شده بود. بايد از حفاظت برخوردار شوند، آمريكا بايد به وعدههاي خود عمل كند و آمريكا بايد فوراً بدون هيچ سؤالي هواپيماهايي به عراق بفرستد و آنها را به آمريكا منتقل كند. اين راه حل شرافتمندانه، درست و انساني است. اينكه چرا صورت نميگيرد، خودش يك فاجعه است.
امروز ما اينجا در سالروز دومين حمله به اشرف گرد آمدهايم، كه طي آن 36 تن كشته و صدها تن مجروح شدند. رژيم مالكي، تحت هدايت رژيم ايران، تا كنون آن طور كه من شمارش كردهام 6 حمله بزرگ انجام داده، يعني 3 حمله عليه اشرف و 3 حمله عليه ليبرتي. بعد از اينكه به آنها وعدة حفاظت در كمپ ليبرتي داده شد، سه حمله عليه كمپ ليبرتي صورت گرفت كه كشته و مجروحين زيادي برجاي گذاشته است. همچنين افرادي از كمپ اشرف به گروگان گرفته شدهاند. همه اينها تحت وعدههاي حفاظت صورت گرفتند. سالهاي سال حفاظت از طرف آمريكا و ملل متحد وعده داده شده بود. طي سه سال اخير حفاظت از جانب ملل متحد وعده داده شده است، از وزير خارجه هيلاري كلينتون، افراد ديگر از وزارت خارجه و قولهايي از حفاظت كه آنها دادهاند. نتيجه نهايي چه بوده است؟ قتل عام، كشتار. خيلي وقت پيش من گفتم كه كمپ ليبرتي يك اردوگاه كار اجباري خواهد بود، نه يك كمپ بازداشت، بلكه يك اردوگاه كار اجباري. ملل متحد اكنون در گزارش خود كه خانم رجوي به شما نشان داد با اين نظر موافق است. اما اين بدتر از آن است كه من تصور مي كردم. اين يك كمپ بازداشت نيست، بلكه يك قتلگاه است. اين افراد در حاليكه ما داريم با آنها صحبت ميكنيم، در حاليكه فردا يا روز بعد از آن به ما گوش ميدهند، جانشان درخطر است. اين وضعيت نبايد در دنياي مدرن امروزي وجود داشته باشد. اين نبايد در يك جهان كه داراي ملل متحد است وجود داشته باشد. اين وضعيت نبايد در جهاني كه داراي يك ايالات متحده است كه در آن تعهداتي داده شده، وجود داشته باشد. چرا اين تعهدها نقض ميشوند؟ به خاطر بدترين دلايل نقض ميشوند.
چرا كشور من وعدههاي خود را جهت حفاظت از اين افراد، ناديده ميگيرد در حالي كه دارند كشتار ميشوند؟ چرا به آنها پشت كردهاند؟ چرا آمريكا به سند مكتوب حفاظتي كه تك تك اين افراد دريافت كردند، پشت ميكند؟ چرا داريم اين كار را ميكنيم؟ چرا كه نميخواهيم باعث رنجش رژيم ايران شويم. نميخواهيم باعث رنجش ملايان شويم. ما خواهان يك توافق جهت متوقف كردن تكثير تسليحات هستهيي در ايران هستيم. بنابراين، ما نميخواهيم باعث رنجش آنها بشويم.  از چه موقع ما اجازه ميدهيم افراد كشتار شوند چرا كه نگران ناراحت كردن ديكتاتورهاي قاتل هستيم، يعني افراد بيرحم و دهشتناكي كه ميليونها نفر  را كشتهاند و بزرگترين حامي تروريسم دولتي در جهان هستند. آنها دارند از قتل عام در سوريه حمايت ميكنند و آمريكا نگران است كه باعث ناراحتي آنها شود. شرم بر ما.
 شجاعت ما كجا رفته؟ اصول ما كجا رفته؟ برآشفتگي اخلاقي ما كجا رفته است؟ و همة اينها به خاطر مذاكرات هستهيي و از توافق موقت است. به نظر ميرسد كه مذاكرات هستهيي هم اشتباه فاحشي خواهد بود. در توافق موقت شما خواهيد ديد كه توافق نهايي چه به ما خواهد داد.
 اين سالها قطعنامههاي ملل متحد را كاملاً ناديده گرفته است. سالها انديشه، استدلال و مناقشه را ناديده گرفته است. تمام هدف قطعنامههاي ملل متحد و مذاكرات اين بود كه يك ايران غيراتمي داشته باشيم. اين به معني يك ايران بدون هيچگونه مواد  اتمي است، رژيم ايران نميتواند اورانيوم را براي اهداف صلحآميز غنيكند. ميپرسيد چرا، چرا نبايد اجازه داشته باشند براي اهداف صلح‌آميز استفاده كنند؟ زيرا آنها يكي از شرورترين، غير قابل اتكاترين و ديوانهترين رژيمها در جهان هستند. به اين دليل است. ما به افراد ديوانه اجازه نميدهيم تسليحات اتمي داشته باشند.
و اگر نياز باشد افرادي را در كشور خودم از خواب بيدار مي‌كنم. آنها بيش از هر كشور ديگر براي كشتن آمريكاييها طي 20 تا 30 سال اخير اقدام كردهاند، از جمله گروگان گرفتن آنها و همدستي در كشتار سربازان ما در عراق. ما ميخواهيم به آنها اجازه غني سازي اورانيوم بدهيم و ادعا كنند كه براي اهداف صلح آميز است؟ به آنها اعتماد كنيم كه آن اورانيوم كه براي اهداف صلحآميز استفاده ميكنند را ظرف يك ماه، دو ماه يا سه ماه به درجه تسليحاتي و تسليحات هستهيي تبديل نكنند؟ آيا فكر ميكنيد ميتوانيد به اين رژيم اعتماد كنيد؟ آيا در اين رابطه شكي داريد؟ چه مرگمان است؟ ما كاملاً داريم به سمت اشتباهي ميرويم، و فاجعه اين مسأله اين است كه داريم جان افرادي را در كمپ ليبرتي و در ايران قرباني ميكنيم. ما حتي كشتاري كه در ايران صورت ميگيرد را ناديده ميگيريم تا به توافقي دست يابيم كه توافق اسفناكي خواهد بود. من مطمئن نيستم كه حتي اگر يك توافق خوب بود بايد اين موارد را ناديده ميگرفتيم. ما قطعاً نبايد اين موارد را براي يك توافق خطرناك و افتضاح ناديده بگيريم. توافق بايد اين باشد، نه چيزي كمتر، و كنگره آمريكا نبايد توافقي را تصويب كند، مگر اينكه تك تك اين مفاد در آن وجود داشته باشد:
اولاً و از همه مهمتر، اين تو.افق بايد صريحاً قيد كند كه رژيم ايران نبايد قادر به داشتن هرگونه مواد اتمي از هر نوع باشد. تمامي آن بايد نابود شده و منتقل شود، زيرا نميشود به آنها اعتماد كرد. آنها قبلاً ما را فريب دادند و ديگر اجازه نخواهند داشت كه بار ديگر ما را فريب دهند.
ثانيا، شفافيت. اين حكومت بايد رو به بازرسيها باز باشد. براي اينكه كشوري درهاي خود را به بازرسيهاي معني دار باز كند، بايد درها را براي بازرسي باز كند. بنابراين ما نياز به شفافيت داريم. بايد به حقوق بشر احترام گذاشته شود. زندانيان سياسي بايد آزاد شوند و قطعاً در كوتاه مدت آنها بايد اجازه ملاقات داشته باشند تا ما بتوانيم ببينيم با آنها چگونه رفتار ميشود.
رژيم ايران بايد دخالت خود در قتل عام در سوريه را فوراً متوقف كند و در اقدام در اين موارد، و هر چيز ديگري كه در اين توافق وجود داشته باشد، هرگز نبايد از موضع آمريكا كه حامي تغيير رژيم در ايران است، كوتاه بياييم، چرا كه اين تنها پاسخ واقعي است و اين يك برنامه واقعگرا خواهد بود. براي رسيدن به اين برنامه، بايد نسبت به اين رژيم كه دههها مشغول كشتار است، واقعبين باشيم. 120 هزار عضو مجاهدين خلق توسط اين رژيم قتل عام شدهاند و اين تنها بخش كوچكي از افرادي است كه آنها از 1980 و 1981 تاكنون كشتهاند.
افراد ميگويند روحاني يك مدره شده است. آري، او واقعاً يك مدره شده است! در دوره همين روحاني «مدره» بيش از 700 اعدام در ايران صورت گرفته است. اعدامهاي علني، آنهايي كه ميتوانيم بشماريم و نه اعدامهايي كه در خفا صورت مي گ يرد و ما نميبينيم. 700 مورد. اين بيش از هر دورهيي تحت رياست احمدينژاد است. بنابراين احمدينژاد شايد مانند يك قاتل ديوانه صحبت ميكرد، اما روحاني دارد مثل يك ديوانه قاتل عمل ميكند. او دارد افراد را در تعداد انبوه ميكشد. چرا چنين افزايشي در اعدامها بوده است؟ من معتقدم دو دليل وجود دارد. يكي، نگراني از اينكه دارند كنترل خود را از دست ميدهند.
 تنها چيزي كه ملايان ميفهمند، حفظ خود است. بنابراين، آنها دارند كنترل و خشونت  حتي بيشتري اعمال ميكنند. آنها حتي سركوب را شدت بخشيدهاند در حاليكه گزارشگران ملل متحد  به اين موارد اشاره كردند، اين صحبتها از مدراسيون جهت فريب ملل متحد و غرب است، زير آنها فكرمي كنند كه اين فريب دادن مي تواند رو به مردم خودشان هم به آنها كمك كند. به اين دليل است كه آن قدر اعدام ميكنند و ما بيش از حد نفهم هستيم اگر آن را درك يا قبول كنيم.
غني سازي آنها توسط اعضاي مجاهدين در دو نوبت كشف شد. بنابراين، اگر الان وارد اين برنامه ميشوي و به بازرسيها جواب مثبت ميدهي ولي در عين حال ميخواهي فريبكاري كني، پس بايد افرادي  را كه ممكن است اين فريب تو  را كشف كنند، از ميان برداشت. آنها را دلسرد ميكنيد، طرد ميكنيد، ميترسانيد و تهديد ميكنيد و من معتقدم بسياري از قتلهايي كه دارد صورت ميگيرد جهت حذف اعضاي مجاهدين خلق است و حذف ديگراني كه ميتوانند گزارشهايي مربوط به فريبكاري رژيم ايران بعد از اجازه بازرسيها را بدهند. ما اين را هم به رسميت نميشناسيم.
نتيجه گيري اجتناب ناپذير از  همة اين مسائل اين است كه ما بايد يك تغيير رژيم داشته باشيم. ما تغيير رژيم در مصر و ليبي داشتيم. ما بايد تغيير رژيم در سوريه داشته باشيم. اين ممكن است صورت نگيرد. ما از همة اينها حمايت كرديم و در آن شرايط ما يك مشكل جدي داشتيم كه آيا از بد به بدتر نمي رويم ؟ در چند مورد ما از بد به بدتر رفتيم. اما موضوع حاضر ما چنين مشكلي نداريم. تغيير رژيم در ايران نسبت به ليبي، مصر يا سوريه لازم است، مشروع است و مهم است. اما اينجا ما وضعيتي نداريم كه آيا از بد به بدتر ميرويم يا خير، چرا كه ميدانيم ميتوانيم از بد به خيلي خوب برويم. اين سازمان مدافع تمامي اصولي است كه براي تشكيل يك ايران مسئول و درست ضروري است. آنها اين را با خون 120 هزار نفر اثبات كردهاند. آنها اين را با خون شهداي اشرف و ليبرتي اثبات كردهاند، چرا كه همه اين موارد آنها را قويتر و متعهدتر به اصول دموكراسي، انتخابات، حقوق اپوزيسيون، آزادي اديان و حقوق زنان كرده است. رهبر آنها يك زن است، يك زن فوقالعاده.
آنها حامي يك ايران شفاف، ايراني كه طبق اصول و صادقانه نسبت به بازرسيها روي باز دارد و مهمتر از همه آنها حامي ايراني غير اتمي هستند. به طور واقع ايراني غير اتمي. بنابراين، تغيير رژيم هدف نهايي است. 
خطاب به ساكنان ليبرتي و اشرف، كه همواره دوست دارم سخنانم را با صحبت با آنها تمام كنم چون مطمئنم آنها اين را ميشنوند، (مي گويم) هرگز اميد را از دست ندهيد. ميدانم كه روزهاي بسيار سختي وجود دارد. اما روز آزادي براي ايران در پيش است. من روز آن را نميدانم، ساعت آن را نميدانم، اما ميدانم كه در پيش است، چرا كه در قلب شما است، در دعاهاي شما است و به يمن فداكاري شما دارد محقق ميشود و دارد همچنين به يمن جانفشاني همه اين افرادي كه از شما حمايت ميكنند، محقق ميشود، افرادي كه به شما اعتقاد دارند و عشق ميورزند. و وقتي اين تحول صورت بگيرد، كه حتماً صورت مي گيرد، به يمن رهبري خانم رجوي و  همة شما و كاري كه شما كرده ايد، ايران جديد بر اساس روح آزادي بنا خواهد شد. آزادي حقيقي، شهداي آزادي، چرا كه آنها به ايران عزم، شجاعت، قدرت و شهامت خواهند داد تا اين ديكتاتورهاي قاتل را نابود كنند و به مردم ايران دولتي بدهند كه شايستة آن هستند. با تشكر از شما و بركت خدا بر شما باد.

فريدون سيد احمدي
با سلام به شما و با درود و اجازه از خواهر مريم، رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران، من فريدون سيد احمدي هستم و امروز مفتخرم كه همراه با جوانان مسئوليت اجراي بخشي از برنامه را بر عهده دارم. پدرم سيدعلي سيداحمدي از شهيدان سرفراز كهكشان زهره در 10 شهريور در اشرف كه به همراه 51 مجاهد قهرمان ديگر جانش را براي آرمانش و در راه خدا و خلق فدا كرده. من به عنوان يك انسان، يك ايراني، يك مبارز آزاديخواه و يك مجاهد خلق به همه آنها درود مي فرستم و به آنها افتخار مي كنم. همچنين از اينجا به رزم آوران آزادي در ليبرتي سلام مي كنيم و با آنها عهد ميكنيم كه با همه توش و توانمان در مسير آنها كه مسير آزادي و رهايي خلق و ميهن اسيرمان است و در دفاع از سازمان پرافتخار مجاهدين خلق ايران، گنجينه بزرگ استقلال و آزادي ملت ايران دمي از پاي نخواهيم نشست. در اين مسير، صباها و آسيه‌ها و رحمان ها براي ما نقطة انگيزش هستند. و به ياد آنها عزممان هر روز براي جنگ صدبرابر براي سرنگون كردن اين رژيم ضدبشر هر روز جزمتر ميشود.
اسم من فريدون سيد احمدي فرزند سيدعلي سيداحمدي يكي از 52 شهيد كه در سال گذشته در حمله به كمپ اشرف جان باخت. من هيأتهاي جوانان را كه امروز سخنراني دارند، نمايندگي مي كنم.
در برنامه امروز 43 انجمن و كميته و اتحاديه و كميتة جوانان هوادار مقاومت ايران حمايت خودشان را از اين گردهمايي اعلام كردند و نمايندگان آنها براي شركت در اين برنامه حضور دارند. متأسفانه به دليل كمبود وقت فقط مي‌توانيم برخي از آنها را بشنويم. الان از نمايندگان انجمنهاي فرانسه و كانادا ميخواهم كه روي سن بيايند. سارا نوري، نماينده انجمن جوانان براي ايران آزاد از فرانسه، سهند آذري، نمايندة انجمن جوانان ايراني دموكرات از كانادا، رضا رضايي نماينده انجمن، صبا: تا آخرش ايستاده‌ايم از كانادا، خواهش مي كنم بفرماييد.

سارا نوري
خانم رئيس جمهور، ميهمانان گرامي، دوستان عزيز، با تشكر از فرصت و افتخاري كه به من داديد تا در اين گردهمايي شركت كنم. من سارا نوري، يك وكيل ايراني مقيم فرانسه و عضو كانون وكلاي پاريس هستم. والدين من هر دو متولد ايران بودند و بعد از سركوب وحشتناك مردم ايران توسط رژيم ملايان كه 33 سال پيش آغاز شد، آنها وارد تبعيد شدند. پدرم يك ديپلومات سابق است كه درست در شروع خونريزيها تصميم به جدايي از رژيم ايران گرفت. او در كنار مقاومت ايران و به طور خاص مجاهدين، كه همواره معتقد بود تنها آلترناتيو دموكراتيك و معتبر در برابر ديكتاتوري ملايان هستند، مبارزه كرده است. مادرم يك مهندس معماري است كه در پاريس تحصيل كرد، يعني همانجايي كه با پدرم آشنا شد و هر دو زندگي خود را وقف مبارزه براي دموكراسي، آزادي و حقوق بشر در وطن خود كردهاند. مادرم همچنين يك فعال حقوق زنان است و همواره از شوراي ملي مقاومت ايران و رهبري مريم رجوي حمايت كرده است. بنابراين، من در محيط سياسي كه حول اين آرمان بزرگ نهفته است، بزرگ شدم. من در اوائل جوانيم شروع به شركت در تظاهرات، جلسات و اعتراضات كردم، يعني اقداماتي عليه درد و رنجي كه ديكتاتوري مذهبي بر مردم ما، به طور خاص زنان و جوانان مانند خودم، اعمال كرده است. در حالي كه هنوز يك نوجوان بودم، به شدت تحت تأثير جانفشاني، ايمان، اميد و فداكاري اعضاي مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران براي رهايي خلقشان از ديكتاتوري ملايان، قرار گرفتم و كاملاً قانع شدم كه اين يك مبارزه كاملاً مشروعي است.
ميهمانان محترم، اجازه بدهيد از فرصت حضور دوستان آمريكايي اين جنبش مقاومت استفاده كنم تا نگراني عميق خودم را پيرامون رويكرد دولت آمريكا نسبت به مسأله ايران ابراز كنم. به نظر من برخي از افراد مسئول قديميترين دموكراسي جهان، به طور خاص در كاخ سفيد و وزارت خارجه، بيشتر نگران مماشات با ملايان هستند تا به فراخوان آزادي كه از ايران شنيده ميشود، گوش دهند. از زماني كه حسن روحاني رئيس جمهور شد، مقامات رژيم بيش از 500 مورد اعدام را اعلام كردهاند، كه برخي در ملأ عام بوده است. اين شامل زنان و نوجوانان ميشود و برخي زندانيان سياسي به عنوان قاچاقچي مواد مخدر حلقآويز ميشوند.
من همچنين به شدت نگران وضعيت 3 هزار عضو مجاهدين شامل1000 زن هستم، كه اكنون در زنداني در عراق به نام كمپ ليبرتي هستند. آنها در كمپ اشرف توسط نيروهاي عراقي، كه دستورات خود را از مالكي ميگرفتند و دولت او دستنشاندة رژيم ايران است، مورد حمله و قتل عام قرار گرفتند. بعد از اينكه به اجبار به كمپ ليبرتي منتقل شدند، حملات و كشتارها ادامه داشته است.
ما اينجا يك نمونه فاجعهباري از نقض قانون بينالمللي و همچنين نقض قانون انساندوستانه بينالمللي را داريم. دولت آمريكا داراي يك مسئوليت مستقيم است. دولتهاي غربي نبايد بار ديگر اجازه دهند توسط رژيم ملايان فريب داده شوند و وارد سلسله اعمالي شوند كه تنها در خدمت سياست توسعه طلبي و ترور از جيب مردم ايران است. بگذار از خود سؤال كنيم چه چيزي در ايران تغيير كرده از زماني كه اين به اصطلاح مدره رئيس جمهور شده است؟ من از حضور بسياري از شخصيتها و شهروندان عادي آمريكايي در طرف ما احساس دلگرمكننده قوي دارم. من بابت هر كاري كه براي كمك به اين مبارزان آزادي كردهايد، قدرداني ميكنم. مبارزان آزادي از انقلابهاي فرانسه  و آمريكا الهام ميگيرند كه آزادي و خوشبختي را براي مردم اين كشورها به ارمغان آوردند. آنها خواهان چيزي جز كمك براي پايان دادن به ديكتاتوري و بيعدالتي در كشور خودشان نيستند تا اين ملت بزرگ بتواند به جهان آزاد و دموكراتيك بپيوندد و به پيشرفتهاي آن كمك كند.
با تشكر از حمايت و كمكهاي شما.

سهند خوش باطن
خانمها و آقايان، و هموطنان هوادار مقاومت ايران 
بسيار مفتخرم كه در اينجا حضور دارم و اين امكان به من داده شد بتوام پيام همكارانم در كانادا را منتقل كنم. من اينجا به نمايندگي از انجمن جوانان دموكراتيك ايراني گروهي متشكل از دانشجويان ايراني مقيم كانادا كه متعهد به اصول دموكراتيك به طور خاص در رابطه با ايران مي باشد، حضور دارم. 
من حمله وحشيانه چند سال پيش به اشرف را به ياد مي آورم. مي بينم كه هامويهاي اهدايي آمريكايي از روي پناهندگان ايراني عبور مي كنند. كساني كه كه به آنها به طور قانوني قول حفاظت داده شده بود. 
حرمت حقوق بشردوستانه بار ديگر مورد حمله قرار گرفت ولي اين بار بسيار نزديك به من بود. كاملاً غيرقابل قبول بود كه اين حمله عليه جان زنان و مردان شجاعي بود كه براي دموكراسي و تغيير رژيم در ايران مبارزه مي كردند. در آن زمان من در سومين سال تحصيلم در تورنتو بودم كه فراخواني براي اعتصاب غذا در واشينگتن دي سي در اعتراض به حمله به كمپ اشرف توسط نيروهاي عراقي شنيده شد. تصميم در مورد به تعويق انداختن تحصيلاتم آسان نبود، ولي در واقع اين بهترين تصميمي بود كه تا به حال گرفته بودم. وقف كردن و صرف زمان براي آرمان مقاومت ايران و دفاع از اشرف كماكان سنگ زيربنا و شالودة زندگي من بوده  و اميدوارم كه همچنان ادامه داشته باشد. سالها بعد مبارزه ادامه مي يابد، آخوندهاي مستأصل طي ساليان تلاش مي كنند خودشان را از دست تهديد اصلي شان خلاص كنند. اعضاي سازمان مجاهدين در اشرف بودند و الان در ليبرتي مستقر هستند. از يكطرف آب، غذا، برق و خدمات درماني به طور مكرر از آنها دريغ مي شود. فراتر از ليبرتي، فرستادن جوخههاي  كشتار به اشرف بود. از سوي ديگر، يك بسيج شيطان سازي با بودجه رژيم آخوندهاي حاكم بر ايران براي بي اعتبار ساختن اپوزسيون اصلي وجود دارد. 
خانمها، آقايان! 
آنها تلاش كرده اند و تلاش مي كنند، ولي شكست خورده اند و باز هم شكست خواهند خورد. يكي از جنبه هاي  انگيزانندة اين جنبش براي من انعطاف و ارادة اين جنبش است. من هميشه به ياد مردي مي افتم كه پرزيدنت روزولت در سخنراني خود از آن ياد مي كند، و من به سازمان مجاهدين و زنان و مردان در ليبرتي فكر مي كنم. اين سخنراني چنين بود:
اين نكوهشگر نيست كه به شمار مي آيد، كسي روي اين انگشت نمي گذارد كه مرد قوي زمين خورد يا كسي كه اين كار را كرد مي توانست بهتر از آن را انجام بدهد. امتياز واقعي  از آن كسي است كه به طور حقيقي در صحنه است، كسي كه چهره اش با خاك و عرق و خون پوشيده شده، كسي كه شجاعانه تلاش مي كند، كسي كه بارها و بارها به موفقيت نرسيده، ولي  هرگز گمراه نمي شود. چرا که هیچ تلاشی بدون خطا و نقص نیست، اما كسي كه جديت و از خودگذشتگي و اشتياقهاي بزرگ را مي شناسد كسي است كه خود را وقف یک آرمان با ارزش می کند، در بهترین حالت در پایان پیروزی و موفقیتهای بزرگ است و در بدترین حالت، اگر شکست بخورد، حداقل در شرايطي است كه شجاعت زیادی به خرج داده و شکست خورده، به طوری که جایگاهش هرگز با کسانی که روح سرد و ترسو دارند و نه پیروزی و نه شکست را نمي شناسند، يكي نیست.
بسيار متشكرم 

رضا رضايي
دوستان عزيز، ميهمان محترم، من رضا رضايي هستم و يكي از انجمنهاي دانشجويان ايراني مستقر در كانادا را نمايندگي ميكنم. امروز اينجا نيستم كه از كردههايم يا كارهايي كه ميخواهم بكنم بگويم، من اين را به سياستمداران واگذار ميكنم. بلكه اينجا هستم تا امروز در مورد حقيقت بگويم، يعني احساساتم نسبت به اين سازمان و تأثيري كه بر من و نسل من داشته است، بگويم.
واقعيت اين است كه من هرگز كشورم را نديده و به دور از آن به دنيا آمدم، در ميان شهر كه اكنون من آن را خانه خود مينامم.  دور از گرماي شديد، دور از تعصبات سياسي و تعقيب مستمري كه براي مردم ايران به يك امر روزمره تبديل شده است. واقعيتي كه به خوبي براي بسياري از شماهايي كه اينجا هستيد آشنا است، از جمله والدين من. توسط آنها بود كه من از كشورم و اين سازمان مطلع شدم، از داستانهاي فداكاري، پايداري و مقاومت. داستانهايي مانند عموي 32 سالهام كه يك جراح مجرب بود و يك زندگي پر از نعمت، امنيت و ثبات را براي آرماني كه او و 120 هزار تن ديگر براي آن شهيد شدند، كنار گذاشت. آرماني كه تنها براي زمزمه كلمه مجاهد مرگ حتمي در پيش رو بود. اما آنها از مرگ نهراسيدند، بلكه از آن مانند دوست استقبال كردند، چرا كه به چيزي معتقد بودند، چيزي فراتر از خود.
داستانهايي از ساكنان كمپهاي اشرف و ليبرتي در 11 سال اخير كه مورد بمباران، حمله، غارت و تاراج  قرار گرفتهاند، وجود دارد. آنها اميد را از دست ندادهاند و ميبايد رو در روي واقعيت سخت مقاومت قرار ميگرفتند. اجساد عزيزان خود را بلند كنند و بمانند در جايي كه قبلاً در آن مستقر بودند. اما باز هم به مقاومت، مبارزه و پايداري ادامه ميدهند چرا كه به آرماني معتقدند، آرماني كه با يك دانشجو در دهه 60ميلادي آغاز شد كه از من بزرگتر نبود. آرماني براي برابري، آزادي و عدالت اجتماعي. آرماني كه به يك سازمان تكامل يافت، سازماني كه به يك جنبش رشد كرد، جنبشي كه نسلي را تعريف كرد، بر عليه نظامي شوريد و الهام بخش يك انقلاب بود. جنبشي كه امروز بر عليه همه سختيها و بر خلاف همه انتظارات كماكان كامل است، از جلا نيافتاده  و بيش از هر زماني ديگر قوي است. جنبشي كه الهام بخش يك نسل جديد بوده است، يعني نسل من. نسلي از نداها، صباها، ستارها و رحمانها. نسلي كه آرام ندارد و تشنه تغيير است. نسلي كه خوشبين است و نور را در تاريكي ميبيند. 
نور در چشمان زني كه اين جنبش را به دوران جديدي از برجستگي هدايت كرده است. زني كه ميراث آن دانشجو را ادامه داده است، يعني محمد حنيف نژاد، و هرگز پشت سرش را نگاه نكرده است. و امروز ببينيد چقدر پيشرفت كردهايد، مريم رجوي، شما الهام بخش زنان، جوانان، سركوبشدگان، الهام بخش ساكنان كمپ ليبرتي، الهام بخش آخرين كلام صبا، هستيد.
بنابراين، بگذار بيان شود، همانطور كه صبا چقدر شجاعانه گفت، كه مريم رجوي، من هم تا به آخر خواهم ايستاد. 
با تشكر
پاريس- 23 فروردين 1393